اصطلاحات صرف و نحو به زبان ساده



1. استئناف :


در لغت به معنای آغاز و شروع کردن است؛ و در اصطلاح نحو عبارت است از آغاز و شروع کردن کلام با جمله ای که یا در

ابتدای کلام واقع شده و یا در لفظ، جدا و مستقل از کلام سابق است.

» ادات استئناف « حروفی هستند که بر این معنا دلالت داشته، و عبارتند از » واو « ، » فاء « ، » حتی « ، » بَلْ « و » لکِن « . جمله ای که

بعد از این حروف ذکر می شود، » جمله ی استئنافیه « بوده و محلی از اعراب ندارد

حرف » بل « مفید معنای » اضراب « است. اضراب بر دو گونه است :

الف. اضراب ابطالی : این نوع از اضراب، اقتضای نفی حکم قبل از بل را داشته و بر غیر واقعی بودن آن حکم و کذب مدعای

آن دلالت دارد: الأجرامُ السَّماویةُ ثابتةٌ بل الأجرَامُ السَّماوِیةُ مُتَحرِّکة. در این مثال ضمن نفی حکم سابق )ثابت بودن اجرام

آسمانی بر غیر واقعی بودن و کذب مدعای آن دلالت دارد.

ب. اضطراب انتقالی: این نوع از اضراب، اقتضای انتقال از غرض قبل از بل به غرض دیگری را داشته که بعد از بل مهی آید و حکمی که قبل از بل بیان شده، همچنان به حال خود باقی است؛مانند: قد أفلَحَ مَن تَزکّی وَ ذَکَرَ اسمَ ربِّه فَصَلّی بَل تُؤثررُو الحَیاةَ الدنیا . در این آیه شریفه بل برای انتقال از غرضی به غرض دیگر آمده است؛ چرا که قبل بل سخن از نیکوکاران است ولی بعد از آن، از دنیاپرستان سخن به میان آمده است.













2. استثناء :


جدا کردن حکم یک شخص یا شئ، از حکم ما قبل خودش است. به جمله ای که در آن معمولاً ادات استثناء باشد، »جمله

استثنائیه « گویند.

ارکان استثناء :

الف( ادات استثناء :إلا ، غیر)بیدَ(، سِوی، خلا، عدا، حاشا، لیس، لایکونُ، لاسیما

ب( مستثنی: بعد از ادات می آید و از مستثنی منه جدا می شود.

ج( مستثنی منه )استثناء شده از میان آن : اسم کلی قبل از ادات استثناء است که می خواهیم از میان آن، مستثنی را خارج

نماییم.معمولا )با فاصله و بدون فاصله( قبل از ادات می آید. مستثنی منه باید یک اسم جمع یا ضمیر جمع باشد. یا به عبارت

دیگر، کلی تر از مستثنی باشد تا بشود مستثنی را از آن جدا کرد.

جاء التلامیذُ إلاّ واحداً                ذهبوا الی المدرسة إلاّ سعیداً

 م - منه  ادات   مستثنی        م - منه              ادات   مستثنی

اسم بعد از غیر و سوی همیشه مجرور است، زیرا مضاف الیه و مجرور خواهد بود.

اگر قبل از خلا و حاشا و عدا، » ما « باشد، حتماً فعل هستند و مستثنی منصوب است. اگر ما نداشته باشند، مستثنهی مهجهرور

می شود.

» لاسیما « کلمه ای است مرکب از لای نفی جنس و سی به معنای » مثل و ما «، که برعکس دیگرا ادوات استثنا، نه تنها مستثنی

را از حکم قبلی جدا نمی سازد، بلکه حکم را بدان اختصاص می دهد. مستثنی بعد از آن، سه وجه اعرابی رفع یا جر یا نصب

را می تواند بپذیرد  : اُحبُّ الکتابَ لاسیّما کتابٌ علمیٌّ = .... کتاباً علمیّاً = .... کتابٍ علمیٍّ.

اعراب مستثنی :

1( اگر مستثنی تام، مثبت یا منفی باشد، و مستثنی جزء یا فردی از افراد مستثنی منه خود نباشد؛ اعراب مستثنی منصوب

است: ذکرْتَ جمیعَ الذکریاتِ إلاّ ذکریاتِ الحربِ المفروضةِ .

2( اگر مستثنی مفر غ باشد، در این صورت اعراب مستثنی تابع جمله ی قبل از » إلا « می باشد. یعنی اگر به منصوبات )مفعول و

خبر افعال ناقصه و ...( نیاز داشته باشد، اعراب مستثنی همچنان منصوب است،و اگر جمله قبل از الا به مرفوعات )فاعل

ونائب فاعل و...( نیاز داشته باشد، اعراب آن مرفوع است .

برای تشخیص مستثنی مفر غ:

اولاً جمله ی قبل إلا با یکی از ادات نفی مانند )ما،لا، لمْ، لم ا، لا نهی، لیس و لنْ( منفی است، یا جمله ی استفهامی)سؤالی(

است.

ثانیاً یکی از ارکان اصلی جمله قبل از إلا )مثل فاعل و نائب فاعل و خبر و مفعول به و خبر افعال ناقصه و حروف مشبهه و لا

نفی جنس( محذوف می باشد:  ما ذهب إلاّ سعیدٌ: مستثنی مفر غ در نقش فاعل

ترجمه جمله استثنائیه :

اگر مستثنی تام باشد )مستثنی منه ذکر شود(، ابتدا ادات، سپس مستثنی و بعد از آن، جمله ی قبل » إلا « ترجمه می شود:

سجدوا إلاّ ابلیسَ : به جز شیطا ،َ بقیه سجده کردند.

واگر مستثنی مفر غ باشد، جمله معمولاً مثبت و مؤکد ترجمه می شود. یعنی در ابتدای جمله ی مثبت، الفاظ تأکید مانند

) فقط، بی شک ، تنها،....( می آید: لا تقل إلا الحق: فقط حق را بگو. ما علَىَ الرسَّوُل إلاِ البْلاَغ : وظیفه ی پیامبر تنها رساندن پیام است.

گاه پس از إلا » و « حالیه قرار می گیرد، که در این صورت در ترجمه ی آن برای بیان حصر غالباً از کلمه ی » هر « استفاده

می شود: لم یخرج من الصفِّ طالبٌ إلّا و هو مسرورٌ : هر دانشجویی که از کلاس خارج شد، شادمان بود. 











3. استغاثه :


وقتی است که گوینده شخصی را برای کمک به دیگری فرا می خواند. استغاثه نوعی ندای خاص است، از این رو به صورت

جداگانه بحث شده و از ملحقات باب ندا به حساب می آید.


استغاثه از سه رکن تشکیل شده است:

.1 یاء « ادات استغاثه : در میان حروف ندا فقط حرف « برای استغاثه به کار می رود. از آنجا که استغاثه با نوعی کشیدگی

صوت همراه است و با حذف یاء این غرض، حاصل نمی شود، از این رو حذف یا جایز نمی باشد.

.2 مستغاث به که از آن به« مستغاث به یا » مستغاث نیز تعبیر شده؛ منادایی است که از آن طلب یاری و کمک شده است؛ 

لَلطبیب لِلمریض. که متکلم از مستغاث به )الطبیب( یاری و کمک می طلبد.

.3 مستغاث له : مستغاث له بعد از» مستغاث به « واقع شده و متکلم به جهت و سبب او طلب یاری کرده است. 


مستغاث له با توجه به قصد متکلم از استغاثه و جهت طلب یاری او، بر دو گونه است

الف(. مستنصرله . مستغاث له در صورتی که قصد متکلم از استغاثه یاری رساندن به او باشد، مستنصرله واقع می شود یا

لَلناس لِلغریق : ای مردم، به غرق شده کمک برسانید

ب( مستنصرعلیه  .مستغاث له در صورتی که قصد متکلم از استغاثه غلبه بر او یا دفع ضرر ناشی از او باشد، مستنصر علیه واقع می شودیا لَلحراس من الأعداءِ 

ای نگهبانان جلوی دشمنا را بگیرید


اَشکال مستغاث به

مستغاث به در کلام به سه شکل به کار می رود که در ضمن بیان هر شکل به اعراب آن نیز اشاره می شود

1.مجرور به حرف « لام » مفتوح یا لَزید لِلمریض .دراین کاربرد مستغاث به )زید( منادای منصوب به فتحه ی مقدر و در لفظ مجرور به لام، واقع شده است.

از آنجا که حرف ندا )یا( نائب فعلی همچون أدعو شده است، جار و مجرور )لزیدٍ( متعلق به

یا است.

.2حذف » لام «و الحاق » الف «به آخر مستغاث به به جای » لام « یا زیداً للمریض دراین کاربرد مستغاث به )زید( مبنی برضمه ی مقدر و به جهت ندا در محل نصب واقع شده است 

3.حذف » لام «و عدم الحاق » الف « به جای آن. یا زیدُ لِلمریض.دراین کاربرد حکم اعراب منادا در مستغاث به جاری می شود لام در مستغاث له همواره مجرور بوده اما اگر مستغاث له ضمیری به جز یای متکلم باشد » لام «مفتوح می شود: یا لَلناصح لَنا. گاهی مستغاث له حذف می شودو یتمَنوَّ أ یقُتْلَوا فی سبیل الله شعارهم یا لثَارات الحسین

یاوران حضرت مهدی در دل آرزوی کشته شدن در راه خدا را دارند و شعارشان یا لثارات الحسین  در این حدیث شریف » ثارات «مستغاث و مجرور واقع شده و مستغاث له محذوف است








نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد